نیایش




اسمش علیـــــــــه ، ۲ سالشه طفلی...


چشم چپش نابینا شده … به خاطر تومور چشمی بدخیم دکترا


گفتن باید آب زیر چشمشو بکشیم و الّا میزنه به مغزش و


زبونم لال میکشتش امّا اگه آب زیر چشمشُ بکشن فاتحه ی


صورتش خونده میشه …


رفقا،خواهرا،برادرا عاجزانه ازتون التماس میکنم واسه


شفای این طفل معصوم دعا کنید…


به قرآن راه دوری نمیره ممنون میشم اگه


“هـــمــــتـــــون” بازنشر كنيد تاافراد بیشتری دعا


کنن واسش...



خداييش دعا كنيد بچه ها و بزاريد تو وبتون بعد چند وقت


اگه خواستيد پاكش كنيد خيلي خودخواهي اگه به خاطر


اينكه به وبلاگامون ربطي نداره ا غمگينه يا قشنگ نيست


نزاريمش و يه بچه ۲ ساله رو از دعاهاي بقيه محروم


كنيد شايد خدا دعا هامون رو براورده كنه و زندگي يه


ادم متحول بشه خواهــــــــــــــــــــــــــــشا 

چهار شنبه 22 خرداد 1392برچسب:, :: 15:53 :: نويسنده : نیایش
پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, :: 12:18 :: نويسنده : نیایش

 

دو پیرمرد ٩٠ ساله، به نامهاى بهمن و خسرو دوستان بسیار قدیمى همدیگر بودند.

هنگامى که بهمن در بستر مرگ بود، خسرو هر روز به دیدار او میرفت.
یک روز خسرو گفت:

«بهمن جان، ما هر دو عاشق فوتبال بودیم و سالهاى سال با هم فوتبال بازى میکردیم. لطفاً وقتى به بهشت رفتى، یک جورى به من خبر بوده که در آن جا هم میشود فوتبال بازى کرد یا نه.»

بهمن گفت:

«خسروجان، تو بهترین دوست زندگى من هستى. مطمئن باش اگر امکانش بود حتماً بهت خبر میدهم»

چند روز بعد بهمن از دنیا رفت.

نیمه هاى شب، خسرو با صدایى از خواب پرید. یک شیء نورانى چشمکزن را دید که نام او را صدا میزد: خسرو، خسرو ....

خسرو گفت: کیه؟

منم، بهمن.

تو بهمن نیستى، بهمن مرده!

باور کن من خود بهمنم..

تو الان کجایی؟

بهمن گفت: در بهشت! و چند خبر خوب و یک خبر بد برات دارم.

خسرو گفت: اول خبرهاى خوب را بگو.

بهمن گفت: اول این که در بهشت هم فوتبال برقرار است. و از آن بهتر این که تمام دوستان و هم تیمیهایمان که مردهاند نیز اینجا هستند. حتى مربى سابقمان هم اینجاست. و باز هم از آن بهتر این که همه ما دوباره جوان هستیم و هوا هم همیشه بهار است و از برف و باران خبرى نیست. و از همه بهتر این که میتوانیم هر چقدر دلمان میخواهد فوتبال بازى کنیم و هرگز خسته نمیشویم. در حین بازى هم هیچکس آسیب نمیبیند.

خسرو گفت: عالیه! حتى خوابش را هم نمیدیدم! راستى آن خبر بدى که گفتى چیه؟

بهمن گفت:

مربیمون براى بازى جمعه اسم تو را هم توى تیم گذاشته

پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, :: 16:48 :: نويسنده : نیایش

خدايا ....

دلم مرهمي مي خواهد از جنس خودت !

نزديـــک ؛

بي خطــــر ،

بخشــــنده ....

بي منّـــــــــــــــــت ... !!!

با تشکر از سحر

پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, :: 16:45 :: نويسنده : نیایش

 

یکی از غذاخوری های بین راه بر سر در ورودی با خط درشت نوشته بود : شما در این مکان غذا میل بفرمایید ، ما پول آن را از نوه شما دریافت خواهیم کرد !!! راننده ای با خواندن این تابلو اتومبیلش را فوراً پارک کرد و وارد شد و ناهار مفصلی سفارش داد و نوش جان کرد ! بعد از خوردن غذا سرش را پایین انداخت که بیرون برود ، ولی دید که خدمتگزار با صورتحسابی بلند بالا جلویش سبز شده است !!!


با تعجب گفت : مگر شما ننوشته اید که پول غذا را از نوه من خواهید گرفت ؟
خدمتگزار با لبخند جواب داد : چرا قربان ، ما پول غذای امروز شما را از نوه تان خواهیم گرفت ، ولی این صورتحساب مال مرحوم پدربزرگ شماست !!!
 

پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, :: 16:9 :: نويسنده : نیایش

 

یه روز شرلوک هلمز با دستیارش واتسن به تعطیلات می روند و در ساحل دریا چادر می زنند و در داخل چادر می خوابند……..

نیمه شب هلمز بیدار میشه و واتسن رو هم بیدار می کنه بعد ازش می پرسه :

واتسن تو از دیدن ستاره های آسمان چه نتیجه ای می گیری؟

واتسن هم شروع میکنه به فلسفه بافی در مورد ستارگان و میگه این ستاره ها خیلی بزرگند و به دلیل دوری از ما این قدر کوچیک به نظر می رسند و در سایر ستارگان هم ممکن حیات در آنها وجود داشته باشد و چند نوع انسان در کرات دیگر زندگی می کنند……..

که در اینجا هلمز میگه : واتسن عزیز

اولین نتیجه ای که باید می گرفتی اینه که : چادر مارو دزدیدند!!!!

پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, :: 16:8 :: نويسنده : نیایش

به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روان‌پزشک پرسیدم شما چطور می‌فهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟
روان‌پزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب می‌کنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار می‌گذاریم و از او می‌خواهیم که وان را خالى کند.
من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگ‌تر است.
روان‌پزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زیر آب وان را بر می‌دارد...!
شما می‌خواهید تخت‌تان کنار پنجره باشد یا ...؟!

پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, :: 16:1 :: نويسنده : نیایش

 

خدایا ...!

 تو را بزرگ می بینم و گاهی کوچک ،

این تو نیستی که بزرگ می شوی و کوچک ...

 

این منم که گاهی نزدیک می شوم و گاه دور ...!

 

پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, :: 15:55 :: نويسنده : نیایش


جوان ثروتمندی نزد عارفی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست ...
عارف او را به کنار پنجره برد و پرسید: چه می بینی؟
گفت: آدم هایی که می آیند و می روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می گیرد.
بعد آینه بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در آینه نگاه کن و بعد بگو چه می بینی؟
گفت: خودم را می بینم !
عارف گفت: ولی دیگر دیگران را نمی بینی !
آینه و پنجره هر دو از یک ماده ی اولیه ساخته شده اند و آن چیزی نیست جز "شیشه"
اما در آینه لایه ی نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمی بینی
این دو شی شیشه ای را با هم مقایسه کن :
وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می بیند و به آنها احساس محبت می کند.
اما وقتی از جیوه (یعنی ثروت) پوشیده می شود، تنها خودش را می بیند !
تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش جیوه ای را از جلو چشم هایت برداری، تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری ...

پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, :: 15:54 :: نويسنده : نیایش

 

 

 

 

پیرمردی نارنجی پوش در حالی که کودک را در آغوش داشت

با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت:خواهش می کنم به داد این بچه برسید.

بچه ماشین بهش زد و فرار کرد.

پرستار : این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو پرداخت کنید.

پیرمرد: اما من پولی ندارم پدر و مادر این بچه رو هم نمی شناسم.

خواهش می کنم عملش کنید من پول و تا شب براتون میارم

پرستار : با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید.

اما دکتر بدون اینکه به کودک نگاهی بیندازد گفت:

این قانون بیمارستانه. باید پول قبل از عمل پرداخت بشه.

صبح روز بعد…

همان دکتر سر مزار دختر کوچکش ماتش برده بود و به دیروزش می اندیشید.

پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, :: 15:43 :: نويسنده : نیایش

 

اویس قرنی راگفتند:

چونی؟

گفت:چگونه باشدکسی که بامدادبرخیزدونداندکه شب

خواهدزیست یانه؟

ازتذکرة الاولیا/عطارنیشابوری

با تشکر از سارا

شنبه 9 دی 1391برچسب:, :: 16:2 :: نويسنده : نیایش

گفتم: خسته‌ام.


گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله
.:: از رحمت خدا نا امید نشید (زمر/53) ::.

گفتم: هیشکی نمی‌دونه تو دلم چی می‌گذره.

گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه
.:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::.

گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم.

گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید
.:: ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم (ق/16) ::.

گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی!

گفتی: فاذکرونی اذکرکم
.:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::.

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟

گفتی: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا
.:: تو چه می‌دونی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63) ::.

گفتم: تو بزرگی و نزدیکت برای منِ کوچیک خیلی دوره! تا اون موقع چیکار کنم؟

گفتی: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الل
.:: کارایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه (یونس/109) ::.

گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده‌ات هستم و ظرف صبرم کوچیک... یه اشاره‌ کنی تمومه!

گفتی: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم
.:: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::.

گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل... اصلا چطور دلت میاد؟

گفتی: ان الله بالناس لرئوف رحیم
.:: خدا نسبت به همه‌ی مردم - نسبت به همه - مهربونه (بقره/143) ::.

گفتم: دلم گرفته.

گفتی: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا
.:: (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشن (یونس/58) ::.

گفتم: اصلا بی‌خیال! توکلت علی الله.

گفتی: ان الله یحب المتوکلین
.:: خدا اونایی رو که توکل می‌کنن دوست داره (آل عمران/159) ::.

گفتم: خیلی چاکریم!

ولی این بار، انگار گفتی: حواست رو خوب جمع کن! یادت باشه که:
و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره
.:: بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت می‌کنن. اگه خیری بهشون برسه، امن و آرامش پیدا می‌کنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن، رو گردون میشن. خودشون تو دنیا و آخرت ضرر می‌کنن (حج/11) ::.

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم.

گفتی: فانی قریب
.:: من که نزدیکم (بقره/186) ::.

گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد بهت نزدیک شم.

گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/205) ::.

گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!

گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم
.:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/22) ::.

گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی.

گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه
.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/90) ::.

گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار می‌تونم بکنم؟

گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
.:: مگه نمی‌دونید خداست که توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌کنه؟! (توبه/104) ::.

گفتم: دیگه روی توبه ندارم.

گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/2-3) ::.

گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟

گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا
.:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/53) ::.

گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟

گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله
.:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/135) ::.

گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌کنه؛ عاشق می‌شم! ... توبه می‌کنم: یا غافر الذنب، اغفر ذنوبی جمیعا

گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین
.:: خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/222) ::.

ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک

گفتی: الیس الله بکاف عبده
.:: خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/36) ::.

گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار می‌تونم بکنم؟

گفتی: یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما
.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هاش بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن. خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/42-43) ::.



 

پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:, :: 14:26 :: نويسنده : نیایش


آیا میدانید : اولین ارتش سواره در دنیا توسط سام ایرانی  با 115 سربازاختراع شد
آیا میدانید : اولین مردمانی كه حروف الفبا را ساختند در 7000 سال پیش در جنوب ایران ، ایرانیان
بودند
آیا میدانید : اولین مردمانی كه شیشه را كشف كردند و از آن برای منازل استفاده كردند ایراینان بودند
آیا میدانید : اولین مردمانی كه زغال سنگ را كشف كردند ایرانیان بودند
آیا میدانید : اولین مردمانی كه مقیاس سنجش اجسام را كشف كرد ایرانیان بودند
آیا میدانید : اولین مردمانی كه به كرویت زمین پی بردند ایرانیان بودند



ادامه مطلب ...
سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 16:18 :: نويسنده : نیایش

آیا می دانستید که دارکوب ها قادرند ۲۰ بار در ثانیه به تنه درخت ضربه بزنند؟

آیا می دانستید ۷۰% فقرای جهان را زنان تشکیل می دهند.

آیا می دانستید نور خورشید ۸٫۵ دقیقه طول می کشد تا به زمین برسد.

آیا می دانستید خودروسازی بزرگترین صنعت در جهان می باشد.

آیا می دانستید در هر ۲ هفته یک زبان در جهان منقرض می گردد.

آیا می دانستید گربه های خانگی ۷۰% وقت خود را در خواب سپری می کنند.

آیا می دانستید اختراع پیچ گوشتی پیش از پیچ صورت گرفت.

آیا می دانستید قلب انسان بطور متوسط ۱۰۰ هزار بار در سال می تپد.

آیا می دانستید لئوناردو داوینچی مخترع قیچی است.



ادامه مطلب ...
سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 16:1 :: نويسنده : نیایش

بعد از خوردن غذا بیل گیتس 5 دلار به عنوان انعام به پیش خدمت دادپیشخدمت ناراحت شد

بیل گیتس متوجه ناراحتی پیشخدمت شد و سوال کرد : چه اتفاقی افتاده؟

پیشخدمت : من متعجب شدم ....

بخاطر اینکه در میز کناری پسر شما 50 دلار به من انعام داد در 

درحالی که شما که پدر او هستید و پولدار ترین انسان روی زمین هستید فقط 5دلار انعام می دهید !

گیتس خندید و جواب معنا داری گفت :
 

او پسر پولدار ترین مرد روی زمینه و من پسر یک نجار ساده ام

چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:, :: 18:10 :: نويسنده : نیایش

 

لطف خدای
 
مادر موسی، چو موسی را به نیل           در فکند، از گفته‌ی رب جلیل
 
 خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه           گفت کای فرزند خرد بی‌گناه
 
                گر فراموشت کند لطف خدای           چون رهی زین کشتی بی ناخدای
 
               گر نیارد ایزد پاکت بیاد           آب خاکت را دهد ناگه بباد  

                                وحی آمد کاین چه فکر باطل است           رهرو ما اینک اندر منزل است

 


ادامه مطلب ...
چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, :: 15:32 :: نويسنده : نیایش
چهار شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, :: 23:57 :: نويسنده : نیایش

به خداگفتم:بیاجهان راقسمت کنیم:

آسمان مال من   ابر هایش مال تو

دریا مال من       موج هایش مال تو

ماه مال من       خورشید مال تو

خدا خندیدوگفت:تو بندگی کن....   همه دنیا مال تو    من هم مال تو

یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, :: 19:9 :: نويسنده : نیایش

خدایا داده هایت،نداده هایت،گرفته هایت راشکرمی کنم.

زیرا داده هایت،نعمت  نداده هایت،حکمت  وگرفته هایت امتحان است.

پس خدایا درهمه حال شکرت می کنم.

یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, :: 19:3 :: نويسنده : نیایش

 كافى است كمى به خودتان رجوع كنيد. يك كاغذ و قلم هم كنار دستتان باشد و جوابي را که انتخاب مي کنيد يادداشت کنيد كه بتوانيد امتيازهايى كه گرفته ايد جمع بزنيد. حاضريد؟ پس شروع كنيد:

 



ادامه مطلب ...
یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, :: 18:33 :: نويسنده : نیایش


سخنران در حالي که يک بيست دلاري را بالاي سر برده بود از 200نفر حاضردر سمينارپرسيد چه کسي اين 20دلاري را مي خواه؟؟
همه دستها را بالا برند
بعد پول را مچاله کرد و دوباره گفت هنوز کسي هست که اين 20دلاري را بخواهد باز همه دستها را بالا بردند سپس اسکناس را روي زمين انداخت و با پا پول را مچاله کرد وباز هم گفت کسي پول را مي خواهد.دستها همچنان بالا بود.سخران گفت دوستان من شما همگي درس ارزشمندي را ياد گرفتيد.
در واقع چه اهميتي دارد که من اين 20دلاري را چه کار کنم مهم است که شما هنوز ان را مي خواهيدچون ارزش ان کم نشده است.اين اسکناس هنوز 20دلار مي ارزد.

ما در زندگي ممکن است به خاطر شرايطي زمين بخوريم و مچاله و کثيف شويم و احساس کنيم که بي ارزش شده ايم.

اما اصلا مهم نيست که چه اتفاقي افتاده است.

مهم اين است شما هرگز ارزش خود را از دست نداده ايد چون هنوز کساني هستند که شما را دوست داشته باشند.

خداوندهيچگاه بنده اش را فراموش نمي کند.
یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, :: 18:31 :: نويسنده : نیایش

چند قورباغه از جنگلي عبور مي کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عميقي افتادند. بقيه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و و قتي ديدند که گودال چقدر عميق است به دو قورباغه ديگر گفتند : ديگر چاره ايي نيست .شما به زودي خواهيد مرد . دو قورباغه حرفهاي آنها را نشنيده گرفتند و باتمام توانشان کوشيدند تا از گودال خارج شوند.
اما قورباغه هاي ديگر دائما به آنها مي گفتند که دست از تلاش برداريد چون نمي توانيد از گودال خارج شويد ?

به زودي خواهيد مرد . بالاخره يکي از قورباغه ها تسليم گفته هاي ديگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت .او بي درنگ به ته گودال پرتاب شد و مرد. اما قورباغه ديگر با حداکثر توانش براي بيرون آمدن از گودال تلاش مي کرد . بقيه قورباغه ها فرياد مي زدند که دست از تلاش بردار ? اما او با توان بيشتري براي بيرون آمدن از گودال تلاش مي کرد و بالاخره از گودال خارج شد. وقتي از گودال بيرون آمد بقيه قورباغه ها از او پرسيدند : مگر تو حرفهاي ما را نشنيدي ؟ معلوم شد که قورباغه ناشنوا است و در واقع او در تمام راه فکر مي کرده که ديگران او را تشويق مي کنند

یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, :: 18:23 :: نويسنده : نیایش
1
در زمان ها ي گذشته ، پادشاهي تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و براي اين كه عكس العمل مردم را ببيند خودش را در جايي مخٿي كرد. بعضي از بازرگانان و نديمان ثروتمند پادشاه بي تٿاوت از كنار تخته سنگ مي گذشتند. بسياري هم غرولند مي كردندكه اين چه شهري است كه نظم ندارد. حاكم اين شهر عجب مرد بي عرضه اي است و ... با وجود اين هيچ كس تخته سنگ را از وسط بر نمي داشت . نزديك غروب، يك روستايي كه پشتش بار ميوه و سبزيجات بود ، نزديك سنگ شد. بارهايش را زمين گذاشت و با هر زحمتي بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را كناري قرارداد. ناگهان كيسه اي را ديد كه زير تخته سنگ قرار داده شده بود ، كيسه را باز كرد و داخل آن سكه هاي طلا و يك يادداشت پيدا كرد. پادشاه در ان يادداشت نوشته بود :هر سد و مانعي مي تواند يك شانس براي تغيير زندگي انسان باشد
یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, :: 18:19 :: نويسنده : نیایش

 


دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولت است .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر می کنند، نه رفتار و عملکرد شما

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است، نگرانی از آن است که انسان را از بین می برد .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را می گیرید که همیشه می گرفتید .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را بگونه ای متفاوت انجام می دهند.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری با چند نفر

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
کار بزرگ وجود ندارد، به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش بدنبال می آید .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
انسان همان می شود که اغلب به آن فکر می کند .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل در باشد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دشوارترین قدم، همان قدم اول است .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواسته اید .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شهریاری که نداند شب مردمانش چگونه به

صبح میرسد

گورکن گمنامی است که دل به دفن دانایی

بسته است

مردمان من امانت آسمانند بر این خاک تلخ

مردمان من خان و مان من اند

کوروش بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شهریاری که نداند شب مردمانش چگونه به

صبح میرسد

گورکن گمنامی است که دل به دفن دانایی

بسته است

مردمان من امانت آسمانند بر این خاک تلخ

مردمان من خان و مان من اند

کوروش بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
باورها و هر آنچه از دیدگان اندیشه هایمان می گذرد را به زنجیر می کشند..

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است

“کورش بزرگ”

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
بیادتان مى آورم تا همیشه بدانید که زیباترین منش آدمى ، محبت اوست پس ؛محبت کنید چه به دوست ، چه به دشمن! که دوست را بزرگ کند و دشمن را دوست. “کوروش بزرگ”

 

یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, :: 17:55 :: نويسنده : نیایش

1) فرض كنید راننده یك اتوبوس برقی هستید.در ایستگاه اول 6 نفر وارد اتوبوس می‌شوند،در ایستگاه دوم سه نفر بیرون می‌روند و پنج نفر وارد می‌شوند.راننده چند سال دارد؟


2) یك مأمور پلیس مجرمی را از طبقه اول تا طبقه پنجم ساختمانی تعقیب می‌كند.او چند طبقه پیموده است؟مأمور پلیس نتوانست مجرم را دستگیر كند و مجبور است از طبقه پنجم تا دهم را نیز بالا برود.حالا چند طبقه باید بپیماید؟

3) پنج كلاغ روی درختی نشسته‌اند.سه تا از آنها در شرف پروازند.حال چه تعداد كلاغ روی درخت باقی می‌ماند؟
برای ادامه سوالات وپاسخ آن روی ادامه مطلب کلیک کنید.

 

 



ادامه مطلب ...
شنبه 5 فروردين 1391برچسب:, :: 16:42 :: نويسنده : نیایش

زبانت رابه گل سرخی تبدیل کن تاعطر آمیز سخن بگویی.

درکشتی مشکلات به جای اینکه ناخداباشی باخداباش.

آبروخواهی چوخاک افتاده باشی.

ازآهسته رفتن نترس ازبی حرکت ماندن بترس.

زندگی رابه بیداری بگذرانید که سالها به اجبار خواهیم خفت.

 

شنبه 5 فروردين 1391برچسب:, :: 16:20 :: نويسنده : نیایش

آیا می‌دانستید در شیلی منطقه ای صحرایی وجود دارد که هزاران سال است در آن باران نباریده است.

آیا می‌دانستید هر 50 ثانیه یک نفر در دنیا به بیماری ایدز مبتلا میشود؟

آیا می‌دانستید وزن اسکلت انسان بالغ بر سیزده تا پانزده کیلوگرم است؟

آیا می‌دانستید خرس قطبی هنگامی که روی دو پا می‌ایستد حدود سه متر است؟

آیا می‌دانستید زرافه میتواند با زبانش گوشهایش را تمیز کند؟

آیا می‌دانستید خرگوش و طوطی تنها حیواناتی هستند که می‌توانند بدون برگشتن اشیاء پشت سر خود را ببینند؟

آیا می‌دانستید اگر همه یخهای قطب جنوب آب شود بر سطح آب اقیانوسها هفتاد متر اضافه میشود و در این صورت یک چهارم خشکیهای کره زمین زیر آب میرود؟

آیا می‌دانستید کبد تنها عضو داخلی بدن است که اگر با عمل جراحی قسمتی از آن برداشته شود دوباره رشد میکند؟

 

شنبه 5 فروردين 1391برچسب:, :: 16:18 :: نويسنده : نیایش

بدانيدكه: زندگي يك حباب بزرگي است كه هر روز كارمان اين است تا نگذاريم بخار بر ديواره اش بنشيند غافل و ناآگاه از آنيم كه روزي خواهد تركيد و اصل زندگي مان، وصال يار است.

همواره در همه حال خداوند را صداكن و بر او توكل كن تا در روز نيازت صدايت براي خداوند مهربان آشنا باشد تا آمين بگويد.

 

شنبه 5 فروردين 1391برچسب:, :: 15:53 :: نويسنده : نیایش
فرهاد و هوشنگ هر دو بیمار یک آسایشگاه روانى بودند. یکروز همینطور که در کنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عمیق استخر انداخت و به زیر آب فرو رفت.
هوشنگ فوراً به داخل استخر پرید و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بیرون کشید.
وقتى دکتر آسایشگاه از این اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد، تصمیم گرفت که او را از آسایشگاه مرخص کند.
هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من یک خبر خوب و یک خبر بد برایت دارم. خبر خوب این است که مى توانى از آسایشگاه بیرون بروى، زیرا با پریدن در استخر و نجات دادن جان یک بیمار دیگر، قابلیت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به این نتیجه رسیدم که این عمل تو نشانه وجود اراده و تصمیم در توست. 
و اما خبر بد
این که بیمارى که تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از این که از استخر بیرون آمد خود را با کمر بند حولة حمامش دار زده است و متاسفانه وقتى که ما خبر شدیم او مرده بود.
هوشنگ که به دقت به صحبتهاى دکتر گوش مى کرد گفت: او خودش را دار نزد. من آویزونش کردم تا خشک بشه...
شنبه 5 فروردين 1391برچسب:, :: 15:10 :: نويسنده : نیایش

 

 
این تست بسیار هیجان انگیز تنها چند ثانیه طول میکشد. باور کردنی نیست، ولی کاملا صحت دارد. همین حالا آن را امتحان کنید:

در حالیکه مقابل مانیتورتان نشسته اید (یا هر جای دیگر مانند؛ صندلی، مبل...) پای راستتان را کمی بالا آورید و در جهت عقربه های ساعت بچرخانید.

 
در همین حال با دست راست شماره 6 را در هوا بنویسید.(از بالا به پایین) مسیر چرخش پای شما تغییر کرد نه ؟!! یعنی پای شما خلاف
عقربههای ساعت شروع به چرخیدن کرد. درسته؟!!

هنوز دانشمندان علتی برای این عکس العمل مغز پیدا نکرده اند. درنتیجه هیچ کاری برای تغییر آن نمیتوان انجام داد. جالب بود نه؟!!.... شما میتوانیدبارها و بارها این آزمایش را انجام دهید و بازهم همان نتیجه را مشاهده کنید !
شنبه 5 فروردين 1391برچسب:, :: 14:30 :: نويسنده : نیایش

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ ما خوش آمدید امیدوارم از وبلاگمان خوشتان بیاید.
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نیایش و آدرس niayesh7.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 30
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1