نیایش

 

لطف خدای
 
مادر موسی، چو موسی را به نیل           در فکند، از گفته‌ی رب جلیل
 
 خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه           گفت کای فرزند خرد بی‌گناه
 
                گر فراموشت کند لطف خدای           چون رهی زین کشتی بی ناخدای
 
               گر نیارد ایزد پاکت بیاد           آب خاکت را دهد ناگه بباد  

                                وحی آمد کاین چه فکر باطل است           رهرو ما اینک اندر منزل است

 


ادامه مطلب ...
چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, :: 15:32 :: نويسنده : نیایش
چهار شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, :: 23:57 :: نويسنده : نیایش

به خداگفتم:بیاجهان راقسمت کنیم:

آسمان مال من   ابر هایش مال تو

دریا مال من       موج هایش مال تو

ماه مال من       خورشید مال تو

خدا خندیدوگفت:تو بندگی کن....   همه دنیا مال تو    من هم مال تو

یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, :: 19:9 :: نويسنده : نیایش

خدایا داده هایت،نداده هایت،گرفته هایت راشکرمی کنم.

زیرا داده هایت،نعمت  نداده هایت،حکمت  وگرفته هایت امتحان است.

پس خدایا درهمه حال شکرت می کنم.

یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, :: 19:3 :: نويسنده : نیایش

 كافى است كمى به خودتان رجوع كنيد. يك كاغذ و قلم هم كنار دستتان باشد و جوابي را که انتخاب مي کنيد يادداشت کنيد كه بتوانيد امتيازهايى كه گرفته ايد جمع بزنيد. حاضريد؟ پس شروع كنيد:

 



ادامه مطلب ...
یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, :: 18:33 :: نويسنده : نیایش


سخنران در حالي که يک بيست دلاري را بالاي سر برده بود از 200نفر حاضردر سمينارپرسيد چه کسي اين 20دلاري را مي خواه؟؟
همه دستها را بالا برند
بعد پول را مچاله کرد و دوباره گفت هنوز کسي هست که اين 20دلاري را بخواهد باز همه دستها را بالا بردند سپس اسکناس را روي زمين انداخت و با پا پول را مچاله کرد وباز هم گفت کسي پول را مي خواهد.دستها همچنان بالا بود.سخران گفت دوستان من شما همگي درس ارزشمندي را ياد گرفتيد.
در واقع چه اهميتي دارد که من اين 20دلاري را چه کار کنم مهم است که شما هنوز ان را مي خواهيدچون ارزش ان کم نشده است.اين اسکناس هنوز 20دلار مي ارزد.

ما در زندگي ممکن است به خاطر شرايطي زمين بخوريم و مچاله و کثيف شويم و احساس کنيم که بي ارزش شده ايم.

اما اصلا مهم نيست که چه اتفاقي افتاده است.

مهم اين است شما هرگز ارزش خود را از دست نداده ايد چون هنوز کساني هستند که شما را دوست داشته باشند.

خداوندهيچگاه بنده اش را فراموش نمي کند.
یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, :: 18:31 :: نويسنده : نیایش

چند قورباغه از جنگلي عبور مي کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عميقي افتادند. بقيه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و و قتي ديدند که گودال چقدر عميق است به دو قورباغه ديگر گفتند : ديگر چاره ايي نيست .شما به زودي خواهيد مرد . دو قورباغه حرفهاي آنها را نشنيده گرفتند و باتمام توانشان کوشيدند تا از گودال خارج شوند.
اما قورباغه هاي ديگر دائما به آنها مي گفتند که دست از تلاش برداريد چون نمي توانيد از گودال خارج شويد ?

به زودي خواهيد مرد . بالاخره يکي از قورباغه ها تسليم گفته هاي ديگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت .او بي درنگ به ته گودال پرتاب شد و مرد. اما قورباغه ديگر با حداکثر توانش براي بيرون آمدن از گودال تلاش مي کرد . بقيه قورباغه ها فرياد مي زدند که دست از تلاش بردار ? اما او با توان بيشتري براي بيرون آمدن از گودال تلاش مي کرد و بالاخره از گودال خارج شد. وقتي از گودال بيرون آمد بقيه قورباغه ها از او پرسيدند : مگر تو حرفهاي ما را نشنيدي ؟ معلوم شد که قورباغه ناشنوا است و در واقع او در تمام راه فکر مي کرده که ديگران او را تشويق مي کنند

یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, :: 18:23 :: نويسنده : نیایش
1
در زمان ها ي گذشته ، پادشاهي تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و براي اين كه عكس العمل مردم را ببيند خودش را در جايي مخٿي كرد. بعضي از بازرگانان و نديمان ثروتمند پادشاه بي تٿاوت از كنار تخته سنگ مي گذشتند. بسياري هم غرولند مي كردندكه اين چه شهري است كه نظم ندارد. حاكم اين شهر عجب مرد بي عرضه اي است و ... با وجود اين هيچ كس تخته سنگ را از وسط بر نمي داشت . نزديك غروب، يك روستايي كه پشتش بار ميوه و سبزيجات بود ، نزديك سنگ شد. بارهايش را زمين گذاشت و با هر زحمتي بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را كناري قرارداد. ناگهان كيسه اي را ديد كه زير تخته سنگ قرار داده شده بود ، كيسه را باز كرد و داخل آن سكه هاي طلا و يك يادداشت پيدا كرد. پادشاه در ان يادداشت نوشته بود :هر سد و مانعي مي تواند يك شانس براي تغيير زندگي انسان باشد
یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, :: 18:19 :: نويسنده : نیایش

 


دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولت است .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر می کنند، نه رفتار و عملکرد شما

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است، نگرانی از آن است که انسان را از بین می برد .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را می گیرید که همیشه می گرفتید .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را بگونه ای متفاوت انجام می دهند.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری با چند نفر

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
کار بزرگ وجود ندارد، به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش بدنبال می آید .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
انسان همان می شود که اغلب به آن فکر می کند .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل در باشد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دشوارترین قدم، همان قدم اول است .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواسته اید .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شهریاری که نداند شب مردمانش چگونه به

صبح میرسد

گورکن گمنامی است که دل به دفن دانایی

بسته است

مردمان من امانت آسمانند بر این خاک تلخ

مردمان من خان و مان من اند

کوروش بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شهریاری که نداند شب مردمانش چگونه به

صبح میرسد

گورکن گمنامی است که دل به دفن دانایی

بسته است

مردمان من امانت آسمانند بر این خاک تلخ

مردمان من خان و مان من اند

کوروش بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
باورها و هر آنچه از دیدگان اندیشه هایمان می گذرد را به زنجیر می کشند..

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است

“کورش بزرگ”

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
بیادتان مى آورم تا همیشه بدانید که زیباترین منش آدمى ، محبت اوست پس ؛محبت کنید چه به دوست ، چه به دشمن! که دوست را بزرگ کند و دشمن را دوست. “کوروش بزرگ”

 

یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, :: 17:55 :: نويسنده : نیایش

1) فرض كنید راننده یك اتوبوس برقی هستید.در ایستگاه اول 6 نفر وارد اتوبوس می‌شوند،در ایستگاه دوم سه نفر بیرون می‌روند و پنج نفر وارد می‌شوند.راننده چند سال دارد؟


2) یك مأمور پلیس مجرمی را از طبقه اول تا طبقه پنجم ساختمانی تعقیب می‌كند.او چند طبقه پیموده است؟مأمور پلیس نتوانست مجرم را دستگیر كند و مجبور است از طبقه پنجم تا دهم را نیز بالا برود.حالا چند طبقه باید بپیماید؟

3) پنج كلاغ روی درختی نشسته‌اند.سه تا از آنها در شرف پروازند.حال چه تعداد كلاغ روی درخت باقی می‌ماند؟
برای ادامه سوالات وپاسخ آن روی ادامه مطلب کلیک کنید.

 

 



ادامه مطلب ...
شنبه 5 فروردين 1391برچسب:, :: 16:42 :: نويسنده : نیایش

زبانت رابه گل سرخی تبدیل کن تاعطر آمیز سخن بگویی.

درکشتی مشکلات به جای اینکه ناخداباشی باخداباش.

آبروخواهی چوخاک افتاده باشی.

ازآهسته رفتن نترس ازبی حرکت ماندن بترس.

زندگی رابه بیداری بگذرانید که سالها به اجبار خواهیم خفت.

 

شنبه 5 فروردين 1391برچسب:, :: 16:20 :: نويسنده : نیایش

آیا می‌دانستید در شیلی منطقه ای صحرایی وجود دارد که هزاران سال است در آن باران نباریده است.

آیا می‌دانستید هر 50 ثانیه یک نفر در دنیا به بیماری ایدز مبتلا میشود؟

آیا می‌دانستید وزن اسکلت انسان بالغ بر سیزده تا پانزده کیلوگرم است؟

آیا می‌دانستید خرس قطبی هنگامی که روی دو پا می‌ایستد حدود سه متر است؟

آیا می‌دانستید زرافه میتواند با زبانش گوشهایش را تمیز کند؟

آیا می‌دانستید خرگوش و طوطی تنها حیواناتی هستند که می‌توانند بدون برگشتن اشیاء پشت سر خود را ببینند؟

آیا می‌دانستید اگر همه یخهای قطب جنوب آب شود بر سطح آب اقیانوسها هفتاد متر اضافه میشود و در این صورت یک چهارم خشکیهای کره زمین زیر آب میرود؟

آیا می‌دانستید کبد تنها عضو داخلی بدن است که اگر با عمل جراحی قسمتی از آن برداشته شود دوباره رشد میکند؟

 

شنبه 5 فروردين 1391برچسب:, :: 16:18 :: نويسنده : نیایش

بدانيدكه: زندگي يك حباب بزرگي است كه هر روز كارمان اين است تا نگذاريم بخار بر ديواره اش بنشيند غافل و ناآگاه از آنيم كه روزي خواهد تركيد و اصل زندگي مان، وصال يار است.

همواره در همه حال خداوند را صداكن و بر او توكل كن تا در روز نيازت صدايت براي خداوند مهربان آشنا باشد تا آمين بگويد.

 

شنبه 5 فروردين 1391برچسب:, :: 15:53 :: نويسنده : نیایش
فرهاد و هوشنگ هر دو بیمار یک آسایشگاه روانى بودند. یکروز همینطور که در کنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عمیق استخر انداخت و به زیر آب فرو رفت.
هوشنگ فوراً به داخل استخر پرید و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بیرون کشید.
وقتى دکتر آسایشگاه از این اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد، تصمیم گرفت که او را از آسایشگاه مرخص کند.
هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من یک خبر خوب و یک خبر بد برایت دارم. خبر خوب این است که مى توانى از آسایشگاه بیرون بروى، زیرا با پریدن در استخر و نجات دادن جان یک بیمار دیگر، قابلیت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به این نتیجه رسیدم که این عمل تو نشانه وجود اراده و تصمیم در توست. 
و اما خبر بد
این که بیمارى که تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از این که از استخر بیرون آمد خود را با کمر بند حولة حمامش دار زده است و متاسفانه وقتى که ما خبر شدیم او مرده بود.
هوشنگ که به دقت به صحبتهاى دکتر گوش مى کرد گفت: او خودش را دار نزد. من آویزونش کردم تا خشک بشه...
شنبه 5 فروردين 1391برچسب:, :: 15:10 :: نويسنده : نیایش

 

 
این تست بسیار هیجان انگیز تنها چند ثانیه طول میکشد. باور کردنی نیست، ولی کاملا صحت دارد. همین حالا آن را امتحان کنید:

در حالیکه مقابل مانیتورتان نشسته اید (یا هر جای دیگر مانند؛ صندلی، مبل...) پای راستتان را کمی بالا آورید و در جهت عقربه های ساعت بچرخانید.

 
در همین حال با دست راست شماره 6 را در هوا بنویسید.(از بالا به پایین) مسیر چرخش پای شما تغییر کرد نه ؟!! یعنی پای شما خلاف
عقربههای ساعت شروع به چرخیدن کرد. درسته؟!!

هنوز دانشمندان علتی برای این عکس العمل مغز پیدا نکرده اند. درنتیجه هیچ کاری برای تغییر آن نمیتوان انجام داد. جالب بود نه؟!!.... شما میتوانیدبارها و بارها این آزمایش را انجام دهید و بازهم همان نتیجه را مشاهده کنید !
شنبه 5 فروردين 1391برچسب:, :: 14:30 :: نويسنده : نیایش

درباره وبلاگ

به وبلاگ ما خوش آمدید امیدوارم از وبلاگمان خوشتان بیاید.
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نیایش و آدرس niayesh7.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 30
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1